الران)» مشهورترین اسمهای آن بود. این دو واژه که اقوام مختلفی در مورد آن وجود دارد، در حقیقت یکی است و تلفظ آن دو به زبانهای مختلف فرق میکند. نام این دولت از اقوام آلبانی یا ارانی گرفته شده است که اصلیترین و مهمترین قوم آنجا بود. بعد از فتوحات اسلامی رفتهرفته هر یک از بخشهای اران نام مستقلی به خود گرفت و این امر موجب شد تا این کلمه به همه مناطق قبلی اطلاق نشود.
گاهی به منطقه مورد بحث، ارمینیه و آذربایجان نیز گفته شده است. این مسئله از تقسیمات ارضی و کشوری حاکمان نشأت گرفته و به جهت سهولت در اداره کشور انجام شده است. اما در سال 1918 میلادی که حزب کشور را «جمهوری دموکراتیک آذبایجان» گذاشتند. سرزمین مذکور هم اکنون نیز «جمهوری آذربایجان» نامیده میشود.
منظور از نام جمهوری آذربایجان در این تحقیق، نام دولتهای مختلف در طول تاریخ است که در محدوده جغرافیایی جمهوری آذربایجان کنونی به وجود آمدهاند. همچنین با توجه به اهمیت زبانشناسی و ریشهیابی واژهها در پژوهشهای تاریخی، به ریشهیابی برخی واژهها نیز پرداخته شده است.
نخستین بار در قرن چهارم قبل از میلاد، دولتی مستقل در محدوده جمهوری آذربایجان به وجود آمده. «آلبانیا» و «اران (یا الران)» مشهورترین اسمهای این دولت بود که اولی در منابع قدیم یونانی، از جمله جغرافیای استرابو[1] و دومی در منابع اسلامی ذکر شده است. محدوده جغرافیایی دولت مذکور، امروزه جمهوری آذربایجان (به جز منطقه جنوبی رود ارس)، منطقه جنوبی جمهوری خودمختار داغستان و مناطق شرقی جمهوری ارمنستان و گرجستان را شامل میشود.
بعضیها ریشه واژههای «آلبانیا» و «اران» را یکی دانسته و بعضی به تفکیک میان آنها قائل شدهاند. موسی کاگکان کاتواتسی (متوفای قرن 7 یا 8 و یا 10 میلادی)، نویسنده کتاب تاریخ آلبانیا اران را مردی از نوادگان یافت بن نوح و از نسل سیسکان (سیونیک)[2] دانسته که بر اران فرمانروایی داشته است. او چون مردی مهربان و خوشخوی بود، وی را «آغو» میخواندهاند و به همین دلیل، به کشور او آغوان یا آلبان میگفتند.[3]
میرزا جمال جوانشیر قراباغی، نویسنده تاریخ قراباغ که در سال 1847 میلادی نگارش آن را آغاز کرده، به اعتقاد اران اسم مردی از فرزندان نوح است. او مدتی بعد از طوفان، ولایات بین کر و ارس را آباد کرد و اسم خود را روی آن جا گذاشت.[4]
سارا آشوربیگلی کلمه «اران» را واژهای ترکی و به معنای طویله، دشت و… میداند.[5] بعضی دیگر اسم «اران» را با واژه «اَرَن» به معنای شجاع، جوانمرد و جسور در زبان ترکی مربوط میدانند.[6] بعضی دیگر اسم «آلبان» را از واژه ترکی «آلپ» به معنای «شجاعها» برگرفتهاند.[7] اما به نظر میرسد که این شباهتها فقط اتفاقی است و همانطور که از بحثهای مردمشناسی اران معلوم میشود، نه آلبانها ترک بودهاند و نه زبان ترکی در اران آن زمان این قدر رواج داشته که اسم آن مملکت و مردم اصلی آن به آن زبان باشد.
بعضی اران را برگفته از واژه «آر» میدانند که نام دیگر نژاد «ایر» یا همان تیره آریایی است.[8] ریشه این باور به آریایی شمردن ارانیها برمیگردد. احمد کسروی، ارانیان را تیرهای از ایرانیان برشمرده و زبان ارانی یا آرانی را شاخهای از زبانهای ایرانی[9] و برادر زبان آذری قدیم[10] دانسته است. ولی به دلیل متفاوت بودن آثار باقیمانده از زبان ایرانی با زبانهای آریایی و آداب و رسوم و فرهنگ ارانیها با فرهنگ آریاییها، معلوم میشود که این دو قوم از یکدیگر جدا بودهاند و زبان آنها هیچ شباهتی به همدیگر نداشته است.
یوزف مارکوارت، از بزرگترین ایرانشناسان معاصر، همین مطلب را تأیید میکند و تعجب خود را از عقیده مذکور چنین ابراز میدارد:
«آلبانی در تمام اوقات، یک سرزمین فوقالعاده مهم غیرآریایی بوده است و آداب و رسوم ساکنان آنکه استرابن ذکر کرده است، مؤید این موضوع است. از اینرو غیرقابل درک است که هنوز «گلدنر» به کرات ارانها را با سرزمین «آریانم ویجو» اوستا یکسان قرار میدهد».[11]
آکادمیسین بارتولد[12] و مینورسکی[13] نیز به مسئله غیرآریایی بودن مردم اصلی اران تأکید ورزیدهاند. به گفته موسی خورنی (3/ فصل 54) این زبان «حلقی، خشن، غیرتمدنی و به طور کلی ناهنجار» بود.[14]
دو واژه اران و آلبان در حقیقت یکسانند که تلفظ آنها به زبانهای مختلف فرق کرده است. یوزف مارکوارت در این باره مینویسد:
«رَن» یا صحیحتر آن «اران» است که شکل فارسی شده نام «آلوانک» ارمنی است. عربی آن «الران» و گرجی آن «رنی» است. قبلاً در اثر منصوب به «آپولونیوس»، تحت شکل فاررسی شده «الوانک»، قومی آلبانی ذکر شده است و همچنین استرابن نیز از این نام، نام آلبانیایی درک میکند.[15]
تقریباً همین مطلب را میلر[16]، مینورسکی[17]، کسروی[18] و دیگران[19] نیز تأیید کردهاند.
بعد از فتح کشور مورد بحث توسط مسلمانان، تاریخنگاران و جغرافیدانان اسلامی با آنجا آشنا شدند و آن را «اران» یا «الران» نامیدند. اما در برخی منابع، اران بخشی از ارمینیه (ارمنستان) معرفی شده است که از تقسیمات ارضی و اداری بیزانسیان و به تبع آنها خلافت اسلامی نشأت میگیرد. با این توضیح که کلمه «ارمینیه» دو مفهوم اولیه و ثانویه را در بردارد؛ در مفهوم اولیه، کشوری مستقل در جنوب غرب اران بود که شهرهای مهمی چون دبیل، قالیقلا، ارزن، خلاط، باجنیس و غیره را داشت. اما به مفهوم ثانوی، در سال 536 میلادی از طرف یوستینیان[20] اول، امپراتوری بیزانس وضع شد.[21] ارمینیه به این سبب سهولت در اداره امپراتوری، آن را به قسمتهای مختلف تقسیم کردند و چون ارمینیه به بیزانس نزدیکتر بود و بیزانسیان با آنجا آشنایی بیشتری داشتند، همه این بخش را ارمینیه نامیدند.
مسلمانان بعد از گسترش فتوحات، ممالک اسلامی را به پنج ولایت اصلی تقسیم میکردند که اران، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان شرقی، جزیره و قسمتی از آسیای صغیر چهارمین ولایت را تشکیل میداد. اما در زمان امویان، خلافت به نه ولایت تقسیم شد که ارمینیه یکی از آنها بود.[22] این ارمینیه، طبق اصلاحات بیزانسیان، به چهار بخش تقسیم میشد که ایالات مختلف اران در آن بخشها جا میگرفت. بنابراین، ارمینیه و اران دو مملکت کاملاً جدا از هم بودهاند و اگر در برخی منابع، شهرهای اران را شهرهای ارمینیه یاد میکنند، به همین علت است و در این گونه موارد کلمه «ارمینیه» را باید به معنای ثانوی آن حمل کرد.
اران بعد از فتح مسلمانان، جزیی از ممالک اسلامی شناخته شد. این منطقه چون استقلال خودش را از دست داد و دیگر عنوان «دولت» به آن اطلاق نمیشد، اسم اران نیز کمکم رو به فراموشی نهاد و در برخی مواقع فقط به بخشی از آن اطلاق شد. کلمه ارمینیه به معنای ثانوی و اعم آن نیز جای خودش را به کلمه «قفقاز» داد بنابراین، اران یا آلبانیا بهعنوان ایالات مختلف از جمله شیروان، نخجوان، قوبا و غیره بخشی از قفقاز را تشکیل میداد که بعدها خاننشینهای مستقلی در همین ایالات به وجود آمدند.
آلبانیا یا اران تاریخی در دوره معاصر «آذربایجان» نامیده میشود. در عین حال، بخشی از جمهوری اسلامی ایران نیز همین نام را دارد. به خاطر حل این شباهت و رسیدن به اینکه این نام در اصل، متعلق به کدام آذربایجان بوده، بررسی در مورد این واژه ضروری به نظر میرسد.
در مورد واژه «آذربایجان» اختلافنظرهایی وجود دارد. بعضی آن را مرکب از آذر و بایکان دانستهاند که به زبان پهلوی به معنای حافظ و خازن آتش است.[23] بعضی دیگر آن را به زبان ترکی به معنای دشت با کوه و تپه، دشت زیر کوه[24] و یا مسکن آتشها[25] دانستهاند. اما در واقع، واژه آذربایجان در اصل اتورپاتکان بوده که از اسم یکی از فرمانروایان آنجا به نام «آتروپات» گرفته شده است. این منطقه در قدیم قسمت شمال غربی ماد را تشکیل میداد. وقتی اسکندر مقدونی ایران را فتح کرد، آتروپات آن منطقه را از افتادن به دست یونانیان نگه داشت و پادشاهی مستقلی بنیاد نهاد که قرنها برپا بود. این مملکت را به اسم او آتورپاتکان، به معنای «مال آتروپات» یا «سرزمین مخصوص به آتروپات» نامیدند. لفظ آتورپاتکان نیز با گذر زمان تغییراتی پیدا کرد. (آتورپاتکان ـ آذرپاذکان ـ آذربایگان) و به شکل امروزی آذربایجان درآمد.[26] براساس این مطلب میتوان گفت: آذربایجان تاریخی، قسمت شمال غربی ایران را تشکیل داده و در جنوب اران و رود ارس قرار داشته و این منطقه شهرهای مهمی چون اردبیل، مراغه، میانه، تبریز و غیره شامل بوده است. بنابراین، این نظر تقویت میگردد که این نام در اصل، به آذربایجان قلمرو ایران تعلق دارد.
در سال 1918 میلادی که حزب مساوات به رهبری محمدامین رسولزاده در اران به حکومت رسید، اسم کشور را «جمهوری دموکراتیک آذربایجان» گذاشتند؛ درحالیکه در منابع تاریخی، اسم آذربایجان به آن منطقه اطلاق نشده، مگر اینکه براساس تقسیمات ارضی و کشوری باشد، همانند اسم ارمینیه که بعضی اوقات، بهویژه در اوایل فتوحات اسلامی اران، ارمینیه و آذربایجان را شامل میشد.[27]
[1]. استرابن، جغرافیای استرابو (سرزمینهای زیر فرمان هخامنشیان)، ترجمه همایون صنعتیزاده، صص 21-17، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشاریزدی، چاپ اول، تهران: 1382.
[2]. Siunik (بخشی از اران در دوره قبل از اسلام به این نام نامیده میشد).
[3]. ؟؟؟
[4]. ؟؟؟
[5]. ؟؟؟
[6]. ؟؟؟
[7]. ؟؟؟
[8]. آذربایجان شوروی، دایرهالمعارف تشیع، نشر شهید سعید محبی، ج 1، ص 30، چاپ اول، تهران.
[9]. احمد کسروی، شهر یاران گمنام، ص 257، چاپ سوم، امیرکبیر، تهران: 1353.
[10]. همو، آذری یا زبان باستان آذربایجان، ص 25، بینا، بیجا، بیتا، یادآوری میشود که زبان آذری قدیم، لهجهای از زبانهای ایرانی بود.
[11]. ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی، ترجمه دکتر مریم میراحمدی، ص 223، چاپ اول، اطلاعات، تهران: 1373.
[12]. واسیلی بارتولد، جغرافیای تاریخی ایران، ترجمه حمزه سردادور، ص 231، چاپ سوم، توس، تهران: 1372.
[13]. ولادیمیر مینورسکی، تاریخ شروان و دربند، ترجمه محسن خادم، صص 18 و 20، بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، تهران: 1375.
[14]. همان، ص 18؛ ایرانشهر برمبنای جغرافیای موسی خورنی، صص 223-222.
[15]. همان، صص 222-221.
[16]. همان، ص 221، پینوشت 182.
[17]. تاریخ شروان و دربند، ص 17.
[18]. نامهای شهرها و دیهها، ص 255، نشر و پخش کتاب، بیجا، بیتا.
[19]. نک: عنایتالله رضا، «آذربایجان، جمهوری شوروی سوسیالیستی»، دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، به سرپرستی علمی کاظم موسوی بجنوردی، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص237؛ چاپ اول، تهران، «آذربایجان شوروی»، دایرهالمعارف تشیع، پیشین، ج1، ص29.
[20]. Iustinianas
[21]. ؟؟؟
[22]. ابنخلدو، العبر و دیوان المتبدأ و الخبر (تاریخ ابنخلدون)، ج 3، ص 4، 10، 15، 17، 134، 141، قاهره 1283ق، به نقل از: ؟؟؟
[23]. یاقوت حمودی، معجمالبلدان، ج 1، ص 128، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
[24]. ؟؟؟
[25]. ؟؟؟
[26]. تذکره جغرافیای تاریخی ایران، ص 221؛ آذری یا زبان باستان آذربایجان، ص 8؛ شهر یاران گمنام، ص 59-58؛ ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، صص 1، 83، 415؛ چاپ چهارم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران: 1377.
????
[27]. وضع لفظ آذربایجان بر اران موجب اعتراض روشنفکران ایرانی شد. کسروی مینویسد: «از دیرزمان که آگاهی در دست هست، آران جز بدین نام خوانده نشد و تا آنجا که ما میدانیم، تا قرنهای هفتم و هشتم هجری این نام به روی آنجا معروف بوده و از آن پس کمکم روی به ناپدیدی گذارده است. شگفت است که آران را اکنون «آذربایجان» میخوانند. با آنکه آذربایجان نام سرزمین دیگری است که در پهلوی آران و بزرگتر و شناستر از آن میباشد و از دیرزمان که آگاهی در دست هست، همواره این دو سرزمین از هم جدا بوده و هیچگاه نام آذربایجان بر آران گفته نشده است»: (شهر یاران گمنام، صص 256-255).