
تأسیسی را در کابینه آینده خود مطرح کرد که بعدها جزئیات آن از سوی استاندار آذربایجان شرقی موردبحث و بررسی قرار گرفت.
پیشینه و سابقه مباحث، در خصوص فرهنگستان زبان آذری و یا تأسیسی مشابه، به انتخابات دور هشتم مجلس شورای اسلامی در سال 1386 بازمیگردد. در این دور محمدحسین فرهنگی نامزد نمایندگی مجلس از حوزههای انتخابی تبریز و اسکو و مدیرمسئول وقت هفتهنامه میثاق (چاپ تبریز) در راستای تبلیغات انتخاباتی پیشنهاد تأسیس فرهنگستان زبان آذری را مطرح کرده بود (میثاق: 12/11/1386).
مباحث مربوط به فرهنگستان زبان آذری پس از انتخابات ریاست جمهوری 1392 اغلب از سوی استاندار آذربایجان شرقی پیگیری شد و طرحهایی در این خصوص از سوی او مطرح گردید.
برخی از فعالان قومی، نویسندگان و روزنامههای محلی نیز از این موضع حمایت و آن را گامی مثبت ارزیابی کرده و سعی کردند درروند تأسیس آن مشارکت داشته باشند. از سوی دیگر برخی مدیران ، بر این باورند که چنین نهادی میتواند پاسخی مثبت به پارهای مطالبات محلی (زبانی، فرهنگی و…) باشد و در ضمن سیاستهای قومی و زبانی دولت را شفافتر خواهد کرد.
• انتظارات از فرهنگستان زبان آذری
برخی از فعالان سیاسی و نخبگان محلی بر لزوم تأسیس فرهنگستانی که بهطور خاص به فرهنگ و زبان آذربایجانی بپردازد اشاره دارند. ازنظر فعالان مطالبه گر قومی چنین فرهنگستانی در مسیر اعتلا و رشد زبان ترکی آذری مؤثر است و میتواند محملی مناسب برای فعالیت فرهنگی باشد. پارهای از آنها در افقی وسیعتر دو تذکر مهم در خصوص شکل و محتوای چنین نهادی توصیه میکنند:
نخست؛ نام فرهنگستان زبان آذری میبایست به فرهنگستان زبان «ترکی» تغییر یابد. ازنظر این گروه زبان مردم استانهای شمال غرب «ترکی» و شاخه از زبان اغوزای بوده و هست که در پیوند با زبانهای ترکمنی، ترکی قفقازی و ترکی آناتولی است. از نظر این گروه اصطلاح آذری نه تنها درست نیست بلکه قابل انتقاد نیز هست.
البته بحث و اختلافنظر در خصوص نام و ماهیت امروزی زبان رایج آذربایجان بحثی تاریخی است که از دههها پیش ادامه داشته است. برخی از اساتید دانشگاه مانند علامه محمد قزوینی، علامه دهخدا، منوچهر مرتضوی و … آثار تحقیقی و علمی مهمی در این خصوص منتشر کردهاند.
دوم؛ آنها معتقدند که فرهنگستان مزبور نهفقط در آذربایجان شرقی بلکه باید شعباتی از آن در تهران، اردبیل، زنجان و آذربایجان غربی نیز تأسیس شود. یکی از فعالان قومی در مصاحبه با دویچه وله فارسی در این خصوص میگوید: واگذاری مسئولیت تأسیس این فرهنگستان به استانداری آذربایجان شرقی درواقع تقلیل دادن مسئله است و باید یک مرکز سراسری غیر استانداری متولی این امر شو تا مانند حوزه علمیه قم نهادی مستقل و سراسری باشد (www.dw.de:2014/1/24).
طبیعی است که چنین فرهنگستانی بسته به سیاستها و اساسنامه آن متضمن خروجیهای متعددی چون همایش،سیمنار،چاپ نشریه و کتاب خواهد بود.
پرسش مهمی که در خصوص فرهنگستان زبان آذری مطرح است،در خصوص اهداف و راهبردهای آن است. مباحث و سؤالات زیادی از زوایای مختلف در خصوص اهداف فرهنگستان مطرحشده است. موافقان این نهاد هدف عمده فرهنگستان را رشد و اعتلای زبان ترکی در ایران و نوعی رسمیت و شناسایی عنوان میکنند و مخالفان تأسیس به ابهامات پیرامون هدف،صلاحیت و پیچیدگی مدیریت مسائل قومی – زبانی توجه میدهند.
• چالشها
نخستین و عمدهترین چالش «آینده و اداره» فرهنگستان زبان آذری است. بسیاری معتقدند که ممکن است بهمرور زمان و با تغییر کابینه و اشخاص، مدیریت و زمامداری فرهنگستان مزبور منحرفشده و در کنترل محافل قومگرایی قرارگیرد که روایتی متفاوت و برخلاف هویت ملی از زبان و فرهنگ آذربایجانی دارند. این نظرگاه هشدار میدهد که مبادا فرهنگستان از رسالت علمی خارجشده و در نبود احزاب قانونی، کارکرد یک حزب محلی و قومی را برعهدهگرفته و بهاینترتیب در روندهای سیاسی مانند انتخابات و غیره… نقشآفرینی نماید و یا به شکاف قومی دامن بزند.
«موازی کاری» دومین چالش عمده فرهنگستان است که به نظر بسیاری در برابر نهادهایی چون فرهنگستان زبان و ادب فارسی و بنیاد ایرانشناسی قرار میگیرد. عدهای بر این باورند که صلاحیت فرهنگستان زبان و ادب فارسی، صلاحیتی عام بوده و بهتر است حمایت از زبانهای محلی نیز در چهارچوب فرهنگستان تعریف شود. از نظر این عده میبایست با «تأسیس فرهنگستان زبانهای ایران» تحقیق و پژوهش در خصوص تمام زبانهای عمده موجود در کشور اعم از آذری و غیره… را موردحمایت قرارداد.
«پاکسازی زبانی» در برابر زبان فارسی و تلاش برای زدودن آثار و نشانههای فرهنگ ایرانی و زبان فارسی از آذربایجان یکی دیگر از چالشها و سناریوهای محتمل برای آینده فرهنگستان زبان آذری میتواند باشد. زیرابه هر حال اعضای چنین نهادی پیش از هر چیز خود را به زبان محلی متعهد خواهند دانست تا زبان ملی.
«وامگیری از زبانهای ترکی قفقازی یا ترکی آناتولی» یکی دیگر از چالشها و نگرانیهای جدی در خصوص کارکرد فرهنگستان است. حقیقت این است که نخبگان قومی و محلی که بر زبان و فرهنگ ترکی آذربایجان تأکید دارند و ممکن است بعدها در ساختار فرهنگستان قرار گیرند یا نقشآفرینی کنند، بهشدت تحت تأثیر زبان ترکی رایج در قفقاز و ترکیه قرارگرفته و سعی دارند واژههایی از این زبانها وارد و جایگزین واژههای فارسی رایج در گویش آذری نمایند. این امر به نوبه خود به دگرگونیهای هویتی و تغییر روایتهای تمایز و تعلق دامن خواهد زد.
«تغییر رسمالخط» از فارسی به لاتین بهطورجدی از سوی نخبگان قومی و کسانی به زبان ترکی گرایش دارند مطرح میشود. بهجز ترکی آذری سایر شاخههای زبان ترکی از الفبای لاتین استفاده میکنند. این تغییر الفبا که در صدسال گذشته صورت گرفت ، ضربات مهلکی بر پیکره فرهنگی آن مناطق وارد آورده و زمینهساز انقطاع فرهنگی- تمدنی شد. طبیعی است که چنین دگرگشتی در ایران سبب گسست آذربایجان از فرهنگ ایرانی و زبان فارسی خواهد شد.
«سرایت ایده فرهنگستان به سایر مناطق» سناریو محتمل دیگری است که ممکن با تأسیس این فرهنگستان در کل کشور مطرح شود. این روند با استفاده ابزاری که معمولاً در انتخابات مجلس شورای اسلامی یا شورای شهر از موضوع اقوام مشاهده میشود، شدت خواهد گرفت و ممکن است به مرور تمام زبانهای محلی اعم از بلوچی،کردی،عربی،لری،گیلکی،مازنی و غیره… بهسوی این مطالبه کشانده شوند .
«گریز از فارسینویسی» جزو پیامدهای حتمی فرهنگستان زبان آذری خواهد بود. دایر کردن فرهنگستان برای یکزبان بدون توجه به زبان نوشتار امری لغو و بیهوده است. طبیعی است که زبان رایج نوشتاری،اداره همایشها و محافل شعر یک فرهنگستان ادبی میبایست به همان زبان باشد. این امر در درجه نخست باعث کاهش اقبال به زبان ملی کشور و ظهور انبوهی از کتب، رسالات و اشعار به زبانهای محلی خواهد شد که اینک از حمایت مادی و معنوی یکنهاد رسمی برخوردارند.
«خروجی قوم محور» نیز در چنین نهادهایی قابلتصور است. هیچ تضمینی در خصوص محتوای احتمالی نشریات، فصلنامهها و همایشهای فرهنگستان مزبور وجود ندارد. تولید محتوا و ادبیات قومی محتمل به نظر میرسد و دور از انتظار نیست.
• فرصتها
در کنار چالشهای موجود، میتوان از فرصتهای محتملی نام برد که در صورت تأسیس فرهنگستان مزبور میتوانند در خدمت جامعه و کشور قرار گیرند به شرطی که صلاحیتهایی عام و سراسر و نه محلی برای این تأسیس پیشبینی شود.
«همگرایی ملی» یکی از فرصتهایی است که میتوان از فرهنگستان انتظار داشت. اگر مدیریت اصولی و متناسب با نیازهای محلی و ملی پیشبینی شود، و از طریق مکانیسمهای ساختاری عناصر قومیتگرا در چنین نهادی اجازه حضور نداشته باشند، میتوان انتظار داشت که در آینده زبان آذربایجانی که یکی از میراثهای فرهنگی کشور و زبان میلیون تن از شهروندان به شمار میرود از تهدید امواج ماهواره و مستحیل شدن در زبانهای ترکی قفقازی و آناتولی در امان بماند.
این نهاد میتواند با کنترل جریان اصلی ادبی و محافل شعری در منطقه، در برابر سیل وامگیریهای لغوی که از طریق ماهوارههای ترکیه وارد زبان مردم آذری میشود جلوگیری به عمل آورد.
حمایت از زبان آذربایجانی و مقابله با سیل واژههای غیر ایرانی و بیگانه با آذربایجان یکی دیگر از رسالتهای چنین نهادی میتواند باشد. هماکنون زبان آذری از سوی شبکههای ماهوارهای ترکیه و گروهی از نویسندگان محلی که مایل به استفاده از واژههای دخیل ترکی قفقازی و ترکی آناتولی در زبان رایج روزمره یا نوشتار هستند در معرض تهدید و دگردیسی است. این دست از واژهها که از حمایت تبلیغاتی رسانههای ماهوارهای (ترک ست) برخوردارند بهویژه در نسل جدید مؤثر واقع میشوند. بهاینترتیب واژههای محلی و اصیل گویش آذربایجانی به مرور در زبان ترکی آناتولی مستحیل خواهند شده و در درازمدت شاهد یک دگرگشت و انقلاب زبانی بزرگ در منطقه که توأم با جایگزینی ترکی آناتولی با گویش آذربایجانی است خواهیم بود. نهاد مزبور تنها میتواند بخشی از این تهدید را رفع کند، و سیاستها عمدهتری برای مقابله این تهدید خزنده نیاز است. اما بهطورکلی نهاد و دستگاهی که متولی زبان آذربایجانی است میتواند نسبت به چنین مسائلی واکنشها و سیاستهای مناسبتری داشته باشد.
• سناریوهای محتمل
بهطورکلی میتوان سه سناریو محتمل برای آینده این طرح (بهغیراز مسکوت ماندن) مطرح کرد.
1- تأسیس فرهنگستان زبان آذری
سناریو اول روند عادی امور و تأسیس یکنهاد با عنوان فرهنگستان زبان آذری است. نخستین ملاحظه قابلطرح در این مرحله توجه به نام و عبارت ثبتشده است. استفاده از عباراتی مانند زبان ترکی، یا ترکی آذری ممکن است در آینده، چه به لحاظ ماهیت اساسنامهای و چه به لحاظ هویتی پیامدهای منفی داشته باشد.
بر اساس تحقیقات علمی زبانشناسی، تاریخی و ژنتیک مردم آذربایجان شاخهای از ملت یا نژاد ترک به شمار نمیروند و زبان ترکی آذربایجانی رایج در این منطقه محصول تغییر در مراحل تاریخی،مهاجرتها و تعاملهای چندین سدهای است. استفاده از اصطلاح ترکی در پایان نام موسسه به لحاظ هویتی ایرادات بسیاری دارد که نخستین پیامد آن زمینه مشروع و طبیعی جهت وامگیری فرهنگی، زبانی و ادبی از فرهنگ و ادبیات«جهان ترک » است. علمای علم کلام و منطق معتقدند «اذن در شیء اذن در لوازم آن نیز است». بر اساس این قاعده نمیتوان مجوزی برای تشکیل یک فرهنگستان یا موسسه برای اعتلای زبانی به نام «ترکی » صادر کرد اما جریان تعامل و وامگیری آن نهاد را از سایر کشورها و شاخههای زبان ترکی را مسدود کرد. این شیوه نیز با اهداف و نیات رئیسجمهور، دستاندرکاران و مدیران استانی و سیاستهای کلان هویتی نظام در تضاد کامل قرار دارد و بهطورجدی زمینهساز نوعی از «پانترکیسم» در حوزه فرهنگ و زبان خواهد شد.[1]
2- تأسیس نهادی مشابه فرهنگستان زبان آذری
سناریوی دوم تأسیس نهادی مشابه با کارکردی دانشگاهی و آکادمیک است. وظایف و اهداف مورد انتظار از نهاد فرهنگستان میتواند در چارچوبهای مختلف مورد هدفگذاری قرار گیرد. «موسسه/بنیاد فرهنگ و هنر آذربایجان» و «پژوهشکده فرهنگ،هنر و زبان آذربایجان» دو نهاد جایگزین قابلتصور برای این منظور به شمار میروند. قالبهای مذکور(موسسه و پژوهشکده) هر یک نقاط قوتی دارند که در بخش پیشنهادها به آنها اشاره خواهد شد.
3- تأسیس نهادی عام و فراگیر برای همه زبانهای محلی ایران
پیشنهاد تأسیس فرهنگستان زبانهای ایران یکی از پیشنهادهایی است که در همین راستا و خروج از بنبست و دور باطلی که ممکن است درنتیجه مطالبه محوری ایجاد شود، ارائه شده است. مطابق این نظر این نهاد میتواند جایگزین فرهنگستان زبان و ادب فارسی و یا بخشی از آن به شمار رود.
• توصیههای سیاستی
همانطور که مشاهده میشود نگرانیها، چالشها و آسیبهای متعددی برای ایده فرهنگستان زبان آذری تصور میرود که میباید پس از کار کارشناسی و بهدور از غوغاهای سیاسی و تبلیغاتی بهعنوان کاری «ملی» مورد تحقیق قرارگیرد. تصمیمگیری در خصوص زبانهای محلی و سیاستهای زبانی بهویژه در حوزه « نهادسازی» امری است که بیش از قوه مجریه به سیاستهای حاکمیتی بازمیگردد. نظر به اینکه چنین سیاستهایی اصولاً میبایست افزایشی باشند نه کاهشی، میتوان گفت در صورت تصمیمگیری شتابزده و برآورده نشدن انتظارات و یا انحراف آن، که منجر به تجربهای ناموفق خواهد شد، راه برگشتی نیست و هرگونه برگشت از روند، باعث نارضایتی بیشتر و افزایش سطح مطالبات در آینده خواهد شد. بنابراین شرایط موجود اقتضا میکند که همفکریهای بیشتری در سطح کارشناسی و فراتر ازآنچه که اکنون در سطح محدود یک استانداری (آذربایجان شرقی) صورت میگیرد، انجام شود .
درنهایت با توجه به روند طی شده، به نظر میرسد در دو سطح «شکل» ( اساسنامه و صلاحیت ) و «ماهیت» (محتوا و برنامهریزی) بتوان بسیاری از آسیبها و چالشهای محتمل را رفع کرده و این تأسیس را به مثابه یک فرصت به خدمت کشور، هویت ملی و فرهنگ اصیل آذری درآورد.
الف) شکل و قالب
شاید قالب فعالیت پژوهشکده بهجای فرهنگستان و موسسه آغاز بهتری باشد. پژوهشکده محیطی آکادمیک و بهدور از غوغاهای سیاسی است که حول محور یک موضوع مشخص به فعالیت میپردازد. پژوهشکدهها اغلب زیر نظر وزارت علوم قرار دارند و چارت سازمانی مشخص و معیارهای معینی برای پذیرش اعضاء و هیئتعلمی دارند. برای مثال پژوهشکده فرهنگ و زبان آذری میتواند محیطی علمی و آرام برای فعالیتهای سالم در خصوص این موضوع باشد. دانشگاه تهران یا دانشگاه تبریز بهعنوان قطبهای علمی کشور و شهرهایی که جمعیت قابلتوجهی از آذریها (هم توده و هم نخبه) در آن سکونت دارند میتواند پذیرای این پژوهشکده باشد.
نهاد تازه تأسیس اگر در قالب پژوهشکده تأسیس شود نه زیر نظر استانداری بلکه زیر نظر وزارت علوم قرار خواهد گرفت. بهاینترتیب هم درخواست سراسری بودن فعالان قومی پاسخ داده میشود (که شاید رنگی از واقعیت داشته باشد) و هم آسیبهایی که احتمالی آن (محلی گرایی) مرتفع میشود. اما نباید فراموش کرد که در صورت تأسیس شعبهای مرکزی در تهران یا تبریز، باید شعبهای دیگر از آن در شهری دیگر دایر بوده و با همان وسعت به فعالیت مشغول باشد.
ب) محتوا و برنامهریزی
این تأسیس نباید خود را محدود به حوزه زبان کرده و در سایر حوزهها مانند موسیقی، معماری، تاریخ شفاهی،جغرافیا و… به تحقیق و پژوهش بپردازد.
تاریخ معاصر آذربایجان بهویژه مشروطیت، اشغال منطقه توسط ارتش سرخ و غائله فرقه دموکرات (1324- 1325) یکی از دورههای مهم تاریخی است که لازم نهادی مشابه به پژوهش در این خصوص بپردازد.
نهاد مزبور علاوه بر حوزه زبان ترکی آذربایجانی رایج میبایست در سایر حوزههای زبانی موجود در آذربایجان مانند زبان تاتی، تالشی و حتی آذری فهلوی به پژوهشهایی گسترده بپردازد.
زیرا مفهومپردازی از «آذربایجان» نباید به عنصر قومیت تقلیل داده شود. آذربایجان عنوانی جغرافی و فرهنگی است که در بستر ایرانیت قابل توضیح و فهم است. بنابراین میتواند عناصری متعدد و خُردتر مانند گویشهای در معرض نابودی مانند تاتی و تالشی را نیز در برگیرد و در ضمن نگاهی تاریخ پژوهانه به گذشته زبانی در خصوص زبان آذری باستان که دستکم تا دوره صفوی تداوم داشته است، بیندازد. بهاینترتیب اهداف چند منظور و مطالباتی که از سوی نخبگان قوم تالش نیز در خصوص احیاء و حفظ زبانشان مطرح میشود، پاسخ داده خواهد شد.
منابع
دویچه وله (2014)؛ وعده تأسیس فرهنگستان زبان ترکی آذری در ایران، www.dw.de
هفتهنامه میثاق(1378)؛محمدحسین فرهنگی: وعده تأسیس فرهنگستان زبان ترکی، میثاق، تبریز
[1]- اگرچه در خصوص انتخاب دو لفظ ترکی و آذری (منسوب به آذربایجان) اختلافنظرهایی وجود دارد و عموماً جریان رادیکال قومی این لفظ را برنمیتابند، اما نام زبان آذربایجانی نیز میتواند جایگزینی مناسبتتر،ایرانیتر و دقیقتر باشد.