
پان ترکسیم: تاریخ سازی و دروغ پردازی (گزیدهای از آرای دانشمندان روس)/عزیز آریانفر/به کوشش هژیر تهرانی/انتشارات سمرقند، چاپ اول1399/۲۶۴ص/۴۰۰۰۰تومان
پانترکسیم را میتوان حاصل و نتیجه یک شکست دانست؛ شکست و فروپاشی امپراتوری عثمانی بنا به مجموعهای از دلایل خارجی و داخلی که در خلال پیشامد جنگ اول جهانی به صورت تجزیه و تفرقه کامل امپراتوری، صورتی قطعی و نهایی یافت و آنگاه تلاش گروهی از نخبگان حاکم برای بازسازی امپراتوری بر یک اساس جدید.
آنچه تا پیش از این بر اساس یک سنت برجای مانده از خلافت اسلامی، مبنای قدرت آلعثمان را تشکیل میداد، اینک میبایست به نوعی رسالت برای اتحاد ترکان آسیای صغیر و میانه جای میسپرد؛ گروه موسوم به ترکان جوان که در مراحل پایانی امپراتوری عملا زمام امور را در دست داشتند و تحت عنوانِ اتحاد اسلام برای حفظ آن نظام تلاش میکردند در مواجهه با شورش و رویگردانی بخش عمدهای از اتباع مسلمان امپراتوری، به فکر یافتن یک امپراتوری جایگزین افتادند؛ امپراتوری توران که میبایست با حفظ مرکزیت استانبول و آناطولی، نخست بر بخشهای وسیعی از قفقاز، شمالغرب و شمال و شمالشرق ایران دست انداخته، آنگاه به خاستگاه اصلی اقوام و طوایف ترک در آسیای میانه متصل گردد.
همانگونه که میدانیم، به دلیل شکست تام و تمام عثمانی در جنگ اول جهانی، پانتورانیسم به عنوان یک طرح سیاسی و عملیاتی راه به جایی نبرد و آنچه از امپراتوری عثمانی برجای ماند به صورت جمهوری ترکیه به چارچوب حوزه جغرافیایی آناتولی تقلیل یافت. پانتورانیسم به عنوان یک طرح سیاسی و عملیاتی از صحنه سیاسی جمهوری ترکیه رخت بربست اما به صورت یک فکر و اندیشه به حیات خود ادامه داد.
یکی از بارزترین جنبههای این تداوم حیات، خود را به صورت شکلگیری یک مکتب جدید تاریخنگاری در جمهوری نوپای ترکیه نشان داد که برخلاف تمامی دادهها و دانستههای علمی و تاریخی که سرریز اساسی طوایف ترک و ترکزبان به ماوراءالنهر و آنگاه قفقاز و ایران و آسیای صغیر را مقارن قرون ۶ تا ۱۰ میلادی ثبت کرده است، از یک حضور کهن و دیرپای تاریخی «ترکان» داد سخن میداد با یک قدمت چندهزار ساله. داستان «ترک» شدن سومریها و افسانهپردازیهایی در زمینه منشاء و خاستگاه «ترکی» تمام تمدنهای جهانی در این دوره آغازین جمهوری ترکیه، در سالهای بین دو جنگ جهانی شکل گرفت. اگرچه فرادستی و رسمیت این دیدگاه غیرتاریخی و مضحک در خود ترکیه نیز به درازا نکشید و در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی محافل علمی و دانشگاهی ترکیه به درستی از یک چنین نگاهی روی گرداندند اما تهمانده آن به عنوان بخشی از ایدئولوژی گروههای نژادپرست ترک برجای ماند.
با فروپاشی اتحادجماهیرشوروی و برآمدن مجموعهای از کشورهای جدید به جای جماهیر مزبور، آن رویکرد حاشیهای، از نو وارد کار شد و حامیانی دولتی یافت. در کنار جمهوری آذربایجان، کشورهایی چون ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان در سر و سامان دادن به یک تاریخنگاری ملی ولو به قیمت پایمال کردن واقعیتهای تاریخی و جغرافیایی، در همان راهی گام نهادند که در ترکیه پیموده شده بود و نتایح درخشانی هم به دنبال نداشت.
البته این طبعآزمایی و هنگامهطلبیِ نظری فقط به پارهای از جماهیر تازهاستقلالیافته شوروی سابق محدود و منحصر نشده، بلکه با فضای سیاسی بازتری که فراهم آمد، بعضی از واحدهای فدرال فدراسیون روسیه در مناطق شمالی قفقاز که خود را ترکتبار فرض میکنند مانند کاباردینو – بالکار، قراچای – چرکس و غیره نیز وارد کار شده و در تاریخنگاری ملی خود، گفتارهای مشابهی را مطرح کردهاند.پان ترکیسم: تاریخ سازی و دروغ پردازی به گونهای که از عنوان فرعی آن، یعنی «گزیدهای از آرای دانشمندان روس»، برمیآید ترجمه فارسی مجموعهای از مقالات دانشمندان روسی و در راس آنها دکتر ولادیمیر کوزنتسف است که ضمن ارائه شرحی از شکلگیری این رویکرد جدید تاریخنگاری در حوزههای مورد بحث، به نقد آنها نیز میپردازد.
اگرچه هدف اصلی این نوع خاص از تاریخنگاری «پاکسازی» تاریخ آسیای میانه و قفقاز از پیشینه حضور و وجود چندهزارساله اقوام و ملل ایرانیتبار در این حوزه است، اما این سعی و تلاش شامل اقوام و ملل کهنتری که پیش از استقرار طوایف آریایی در این دو حوزه زندگی میکردند نیز میشود.
از آنجایی که از دورهای سخن در میان است که درباره آن منابع مکتوب معاصری وجود ندارد و بر همین اساس، افسانهسرایی در باب آن نیز کار دشواری نیست، معیارهایی که برای نقد این اظهارات ارائه شده است بیشتر براساس یافتههای باستانشناسی مانند نقش و نگارهای قطعات برجای مانده از ظروف آن دوره، نحوه دفن مردگان و دیگر نشانههای مشابه استوار است که راه را بر هر گونه افسانهسرایی میبندد.
همانگونه که اشاره شد بخش مهمی از این مقالات به قلم دکتر ولادیمیر کوزنتسف، دانشمند برجسته اوستیایی است، تحت عناوینی چون «افسانهها درباره نیاکان کبیر»، «چگونه درباره نیاکان کبیر افسانه پردازی میشود؟» (با همکاری دکتر چچنف)»، و «ایرانیزاسیون و ترکیزاسیون در منطقه قفقاز مرکزی». دیگر مقالات این مجموعه عبارتند از مقدمهگونهای به نام «گذشته نمادین: کشاکش بر سر [گورستانهای] نیاکان در آسیای میانه» به قلم دکتر ویکتور شنیر رالمان، «افسانه درباره دولت اوزبک» نوشته والبریا اندوریووا، «کشوری در برابر چشمان تاریخ به دنیا آورده میشود»، آن هم درباره ازبکستان به قلم رحیم ماسف، و بالاخره مقالهای از دکتر گارنیک آساطوریان دانشمند برجسته ارمنی تحت عنوان «از پهنههای آریایی تا افسانههای آذربایجانی» (که به بازتاب پارهای از این آراء در حوزه پژوهشهای ایرانشناسی اشاره دارد.
پان ترکسیم: تاریخ سازی و دروغپردازی که به همت عزیز آریانفر دانشمند افغانستانی به زبان فارسی ترجمه و به کوشش هژیر تهرانی و انتشارات سمرقند منتشر شده است از چند جهت کتاب مهمی است که شاید مهمترین این وجوه، برانگیختن مجدد نوعی احترام و اعتقاد به علم و دانش باشد و آن که در کنار جنگ و جدلهای سیاسی، در نهایت حَکَم اصلی علم و دانش است.
به نقل از اندیشه پویا، ش ٧١،بهمن ٩٩