به روایت اسناد محرمانه ساواک:
تراژدی معصومه رحمانی پس از فروپاشی فرقه دموکرات/ همسر میرجعفر پیشه وری چگونه به ایران بازگشت؟

۱۷ آذر, ۱۴۰۰
تراژدی معصومه رحمانی پس از فروپاشی فرقه دموکرات/ همسر میرجعفر پیشه وری چگونه به ایران بازگشت؟

«معصومه مصور رحمانی» پس از ترور میرجعفر پیشه وری سرخورده و پشیمان از تراژدی غمباری که متوجه زندگی آنها شده بود در اواسط دهه چهل خورشیدی به سفارت ایران در مسکو مراجعه کرده و چندین بار درخواست بازگشت به ایران را مطرح کرده است. اسناد مربوط به پناه آوردن او به دولت ایران در پوشه شماره 92533 ساواک جمع آوری و نگهداری میشد. در این پوشه گزارش هایی از نحوه مراجعه وی به سفارت ایران در مسکو و همچنین کیفیت بازگشت او اظهارات و اطلاعاتی که راجع بقایای متجاسرین فرقه به سازمان اطلاعات و امنیّت وقت داده است، وجود دارد.

وی در اظهارات خود پس از بازگشت اظهار میدارد که داریوش پیشه وری، را پس از تصادف و مرگ پدرش برای شناسایی وی برده و داریوش در حالی که او در آن هنگام 19 سال داشت  در نتیجه از دیدن جنازه پدرش شوکه شده و در نهایت به بیماری روحی گرفتار شده است و حتی پس از ازدواج، خانواده خود (یک همسر و دو بچه) را رها کرده به آلمان غربی گریخته است. مصعومه رحمانی در خصوص وضعیت برادرش نیز می گوید که او هم به دلیل افسردگی ناشی از زندگی در شوروی، به بیماری روحی گرفتار شده و سرانجام درگذشته است. رحمانی میگوید دلیل اصلی مرگ زودهنگام برادرش ممانعت از بازگشت وی ایران بود. مادر او نیز همانجا در شوروی درگذشت. خانم رحمانی اسفند 1346 با مساعدت دولت به تهران بازگشت. همچنین سفارت ایران در اثر مراجعه و درخواست مصرانه ویزای ایران را به او داد.

تابعیّت ایران را ترک نکرد

وی پس از بازگشت به ساواک گفته است که هرگز تابعیّت ایران را ترک نکرده و از همین رو در شوروی به وی پاسپورت مخصوص افراد بی وطن به او داده اند.

علاقه خانواده پیشه وری به نام های فارسی

وی در دستخطی که برای ساواک نوشته است از اعضای خانواده خود نیز نام می برد. «جواهر آذری» نام همسر داریوش پیشه وری بود. فرزندان داریوش پیشه وری (نوه های میرجعفر) فرامرز و پرویز نام داشتند. پرویز یکی از نام های مستعار پیشه وری در روزنامه حقیقت بود. نام خواهرزاده پیشه وری نیز «خسرو» بود.

امرار معاش اعضای فراری فرقه از طریق «زبان فارسی»

به گفته خانم رحمانی در اظهارات مکتوبش بسیاری از سران متجاسرین فرقه پس از فرار و اسکان در شوروی از طریق آموزش زبان «فارسی» امرار معاش می‌کردند. این نیز احتمالا یکی از بازی های دیگر سرنوشت برای کسانی بود که روزگاری می خواستند علیه زبان ملّی قیام کنند. آنهایی که با زبان فارسی مشکل داشتند در نهایت به همین زبان برای امرار معاش و زندگی متوسل شدند.

وزیر آب و برق واسطه بازگشت همسر پیشه وری شد

در یکی از اوراق پرونده معصومه پیشه وری به شماره 92533 در میان اسناد ساواک گزارش شده است که وزیر وقت آب و برق آن دوران در یکی از دیدارها با محمدرضاشاه پهلوی به وی توصیه کرده است که با بازگشت معصومه رحمانی موافقت کند.

از تجزیه‌طلبی تا عرض ارادت به پیشگاه «آریامهر»

معصومه رحمانی در اظهارات مکتوب خود که در اسناد ساواک نگه داری میشد می نویسد:

«در همان موقع برای مراجعت من اجازه ورود از پیشگاه شاهنشاه آریامهر شرف صدور یافت و از سفارت کبرای شاهنشاهی ایران در مسکو ویزا گرفته شد و پس از 21 سال دوری از میهن عزیزم با یک دنیا خوشحالی به میهنم بازگشتم. جواهر آذری (عروسم) و دو نوه ام که سنین 16  و 14 ساله را می گذرانند چون اجازه ورود نداشتند فعلا آنجا هستند».

معصومه رحمانی و اطرافیان پیشه وری که در نتیجه حمایت شوروی به این تصور افتاده بودند که ممکن است به جاه و جلالی برسند سرخورده و فسرده از سرنوشت غمبار خود یکبار دیگر به ایران بازگشتند و عملا توبه نمودند.

ارائه اطلاعاتی از فعالیّت بقایای متجاسرین فرقه در شوروی و همکاری با ساواک

معصومه رحمانی در صفحات بعدی اطلاعات مختصری در مورد فعالیت های متجاسرین متواری به شوروی ارائه میدهد. البته به گفته خودش، به علت انزوایی که پس از مرگ همسرش داشته است، به طور کلی از فعالیت های اجتماعی بی خبر بوده است. به گفته وی برخی از متجاسرین متواری، تابعیّت شوروی را پذیرفته بودند و معدودی  دیگر نیز ترک تابعیّت نکرده بودند.

تراژدی فروپاشی پیشه‌وری‌ها

معصومه مصور رحمانی در حالی به ایران بازگشت که خانواده اش را به کلّی از دست داده بود. همسر او در یک تصادف مشکوک کشته شده بود. فرزندش داریوش دچار فروپاشی روحی شده بود، مرگ مادر و برادرش به چشم خود دیده بود ، پسرش خانواده اش را ترک کرده و به آلمان غربی گریخته بود. وی عروس و نوه هایش را در شوروی رها کرد و به میهنش بازگشت. احتمالا این یکی از سخت ترین تصمیمات زندگی او بود زیرا باید با یادگار همسر و فرزندش بدرود میگفت تا دستکم بتواند در خاک کشورش زندگی کند.