دشواری های ژئوپلتیکی در سیاست خارجی ترکیه

۵ اردیبهشت, ۱۳۹۴
دشواری های ژئوپلتیکی در سیاست خارجی ترکیه

در باتلاق این میراث به جا مانده فرو روفتند. ترکیه در طول عمر کوتاه خود با تمام همسایگانش به طور سنتی روابطی تاریک و غیر دوستانه داشته است. این کشور در شرق به لحاظ تاریخی دشمنی دیرینه ای با ایران دارد و بجز اندک زمانی(در زمان پهلوی اول و آتا ترک)با هم دشمن بوده اند وعلاوه بر آن تداخل منافع و تضاد علایق دو کشور در منطقه نیز به این دشمنی شدت بخشیده است،در جنوب نیز به دلایل گوناگون از جمله مسائل هیدروپلیتیک،ظهور داعش و جهت گیری های نامعقول ترکیه با همسایگان جنوبی خود(عراق و سوریه) به بن بست دیپلماتیک رسیده است.

این کشور در غرب نیز به دلیل اشغال بخشی از خاک قبرس و تعرض به یونان برای خود دشمن تراشی کرده است و با همسایگان شمالی خود نیز از زمان حکومت عثمانی روابط ناسازگاری داشته است که باز هم با سیاست های غلط خود این دشمنی را عمیق تر کرده است.عثمانی در شمال با روسیه و شوروی سابق در جنگهای جهانی اول و دوم جنگید وترکیه نیز بعنوان متحد ایالات متحده دشمن روسیه محسوب میشود و با ارمنستان نیز به دلیل مسئله قره باغ و نسل کشی ارامنه در سال 1914 مشکلی بنیادین دارد.

بدین ترتیب ترکیه با تمام همسایگان خود روابطی تیره داشته که نه تنها در صدد رفع این دشمنی ها برنیامده بلکه به تشدید این دشمنی ها نیز کمک نموده است. رهبران ترکیه برای خروج از این انزوای ژئوپلیتیک تلاش کردند در خارج از منظقه متحدانی پیدا کنند تا بتوانند مشکلات خود را کاهش دهند از این رو با ایلات متحده،اروپا و اسرائیل روابط جدید برقرار نمود، که بعد از سقوط پهلوی و از بین رفتن متحد ایالات متحده در خاورمیانه این روابط گسترش یافت تا اینکه ترکیه به عضویت ناتو در آمد و درخواست عضویت در اتحادیه اروپا را نیز مطرح نمود که انتظاری ده ساله برای آن تعیین نمودند و از ترکیه خواسته شد تا برخی مسائل حقوق بشری را حل نموده و مشکلات خود را با یونان و قبرس برطرف نماید،اما ترکیه بعد از ده سال نتوانست به خواسته خود دست یابد و اتحادیه اروپا را متهم به نژاد پرستی نمود،بعد از این اتفاق ترکیه که شانس عضویت در اتحادیه اروپا را برای خود از دست رفته میدید به فکر بازگشت به منطقه نمود تا بتواند جای پایی برای خود باز نماید و با اتکا به توسعه اقتصادی خود در سودای رهبری منطقه و تبدیل شدن به قدرت منطقه ای را داشت به همین سبب سیاست های پان تورانیسم و پانترکیسم را در جهت اتحاد و رهبری کشورهای ترک زبان در پیش گرفت و برای نفوذ در آسیای مرکزی و قفقاز تلاش بسیار نمود که بدلیل جدایی سرزمینی توفیق چندانی نیافت بلکه این روابط تنها در حد اتحاد تجاری-اقتصادی باقی ماند. با شکست سیاست های ترکیه در قفقاز و آسیای مرکزی ترکیه را با نزدیکی به نظریه پان اسلامیسم نزدیک ساخت و ارائه سیاست های نئو عثمانی گری در فکر احیای امپراتوری عثمانی وقرار گیری در جایگاه رهبری جهان اسلام را سرلوحه سیاست خارجی خویش قرار داد.

برای نیل به این هدف سیاست های خود را باعربستان همسو نمود و در فکر تشکیل یک بلوک سنی در برابر بلوک شیعی ایران افتاد و با هدف قرار دادن اسرائیل به مثابه دشمن اصلی اعراب و مسلمانان تلاش نمود تا دل مردم و حکومت های مسلمان را بدست آورد،همچنین در سیاست های داخلی خود نیز تغییراتی ایجاد نمود تا از جنبه سکولار بودن دولت خارج شود.با شکل گیری بهار عربی ترکیه فرصت را مناسب دید تا در بین حکمت های به قدرت رسیده متحدانی استراتژیک بیابد از این رو به حمایت از حزب اخوان المسلمین پرداخت که در مصر قدرت را بدست گرفته بودند اما با اتخاذ این سیاست عربستان و کشور های حاشیه خلیج فارس به ترکیه اعتراض نمودندکه باعث تیرگی روابط آنها شد مدتی بعد ارتش مصر با یک کودتا به قدرت اخوان المسلمین پایان داد که حکومت ترکیه را مستاصل نمود تا دیگر بار به تعمیق روابط با عربستان بپردازد.با ظهور داعش و اختلافات داخلی در سوریه حکومت ترکیه سرخوش از اینکه میتواند با ساقط نمودن بشار اسد هم یک حکومت دست نشاند در مرزهای جنوبی خود ایجاد نماید و هم متحد استراتژیک ایران را سرنگون سازد به همین جهت با تمام امکانات به حمایت از گروه تروریستی داعش نمود تا وجهه خود را در جهان منفور تر گذشته نماید.

هرچند حاکمان ترکیه همیشه حمایت از این گروه تروریستی را تکذیب نموده اند اما اسناد فراوانی از روابط نزدیک با داعش در دست است.اما کار ترکیه در اینجا به پایان نرسید زیرا پازل اشتباهات استراتژیک ترکیه هنوز تکمیل نشده بود و قطعه هایی هنوز خالی مانده بود.در این وا نفسا بحران یمن پیش آمد و ائتلاف کشورهای عربی با آغاز عملیات طوفان راسخ شروع به دست اندازی به خاک یمن نمودند که ترکیه نیز از این حمله دفاع نموده و به حمایت از آن پرداخت.حتی در این راستا ایران را به دخالت در امور کشور های منطقه از جمله یمن،متهم نمود که ایران این اتهامات را تکذیب نموده و از مقامات ترکیه خواست تا سخنان خود را پس بگیرد.اما با وجود مشاجره این لفظی ترکیه نتوانست از فرصت پیش آمده برای افزایش مبادلات خود با ایران در صورت رفع تحریم ها چشم پوشی نماید و اردوغان به ایران سفر نمود و خواستار تعمیق روابط شد،در این سفر رئیس جمهور ترکیه خواستار کاهش قیمت گاز صادراتی ایران به ترکیه شد و از موضع خود در قبال یمن و منطقه سخنی نگفت تا عربستان و امارات متحده عربی این کشور را به سازش با ایران متهم نمایند.این رفتار دوگانه ترکیه در قبال ایران برای این کشور دردسر ساز شد زیرا ترکیه باید بین دو رقیب منطقه ای ایران و عربستان یکی را برگزیند که در هر صورت باید با یکی از این دو کشور روابطش را کاهش دهد.ترکیه باید بین تشکیل بلوک سنی در برابر ایران و مبادلات 4میلیارد دلاری با ایران یکی را انتخاب نماید.اما پازل مشکلات سیاست خارجی یک اتفاق دیگر نیاز داشت تا کامل شود و تصویر روابط ترکیه با جهان خارج را در سال 2015 ترسیم نماید و این قطعه اتفاقی نبود جر فرا رسیدن صدمین سالگرد نسل کشی ارامنه توسط حکومت عثمانی که ترکیه را در گوشه رینگ قرار داد.با پیگیری ارامنه در یکصد سال اخیر بالاخره اتحادیه اروپا،واتیکان،پارلمان کشورهای اتریش،آلمان،شیلی و 8 کشور دیگر کشتار ارامنه در سال 1914 را نسل کشی خوانده و خواستار شناسایی آن از طرف ترکیه شدند اما ترکیه هرگونه کشتار برنامه ریزی شده را انکار نموده و کشته شدن یک و نیم میلیون ارمنی را بزرگنمایی خواند و در اعتراض به شناسایی نسل کشی توسط برخی از کشور های سفیر خود را از اتریش و آلمان فراخواند که موجب تیرگی روابطش با کشور های مذکور گردید،همچنین در اعتراض نسبت به سخنان رهبر مسیحیان جهان(پاپ فرانسیس) خشم کشور های مسیحی را بر انگیخت.
با توجه به کارنامه سیاه سیاست خارجی ترکیه در سالهای اخیر این سوال مطرح میشود که چرا ترکیه چنین سیاست های ضد و نقیضی را اعمال میکند که در هر صورت محکوم به شکست است؟از این نوشتار میتوان اینگونه نتیجه گرفت که سیاسستمداران این کشور هنوز نتوانسته اند منافع خود را اولویت یابی کنند و به دلیل زیاده خواهی های بیش از حد،ترکیه را هر چه بیشتر در انزوا فرو بردند تا شیرینی رشداقتصادی 8 درصدی را به کام مردم خود تلخ نمایند و کشور خود را به سمت پرتگاهی هدایت کنند که جز نابودی برای ترکیه آینده ی دیگری مورد تصور نباشد.حاکمان جدید ترکیه سیاست رشد اقتصادی را به سیاست های توسعه طلبی عثمانی تغییر داده و سیاست امپریالیسم کهنه را در پیش گرفتند،ترکیه برای الغای این باور با تصاحب تاریخ همسایگان خود تمام حکومت های ترک زبان را از آن خود میداند و در صدد احیای تاریخ پرشکوه امپراتوری های عثمانی و سلجوقی و دیگر حکومت های ترک زبان و ترک تبار است اما غافل از اینکه دوران استعمار و تشکیل حکومت های دست نشانده به پایان رسیده است و ترکیه برای رشد و تعالی خود باید سیاست های مناسب تری را اتخاذ نماید.در آینده ترکیه میتواند با بهبود روابط خود با ایران و انتقال گاز ایران به اروپا به مرکز انرژی خاورمیانه بدل شود و از راه ایران محصولات خود را به آسیای میانه و خلیج فارس برساند تا هم به آرامش در منطقه کمک نماید و هم از طریق گسترش روابطش با ایران به انزوای خودخواسته ژئوپلیتیکیش پایان بخشد.

 

دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیای سیاسی